سفــير دانايی، دانايی را هديه می دهد

سال اول

شماره 1

آشنايی با اديان بزرگ جهان

 

 

سفيـر دانايی
نشــريه اينترنتی

مقـــــالات

صفات مشترک ادیان ابتدايی

هندوئیسم و هندوها

بوداشناسی و آيين بودايی

کيش زردشتی

آیین يهوديت

آيين مسيحيت

دين اســلام

متون مقدس (منابع و مآخذ) بودایی
امیر حسین رنجبر

حقیقت این است که کهن ترین مکتوبات مقدس بودایی، اگر و اَمّاهای بسیار در خود نهفته دارند، چنانکه محقق را وادار می­کنند در کار تحقیقاتی خود با توسل به حدس و گمان پیش برود. حال اگر اختلاف نظرها را کنار بگذاریم متوجه می­شویم که همه بوداشناسان و محققان بر سر یک نکته ظریف با یکدیگر اتفاق نظر دارند و همین اتفاق نظر در واقع وجه مشترکی است که به رغم اختلاف در تحقیقات و روش شناسی­های گوناگون، ذهن و ضمیر همه محتققان را به هم پیوند می­دهد؛ وجه مشترک مورد نظر که از جمله مفروضات مسلّم همه محققان بوداشناس است، نکته­ای است به ظاهر ساده و پیش پاافتاده، اما مهّم و راهگشا؛ به اعتقاد آنان «آیین و تعالیم بودا یک چیز است، و فهم و درک بوداییان از این آیین چیزی دیگر. و این دو موضوع مجزا که ریشه در برداشت­ها و تصوّرات گوناگون افراد از آیین بودا دارد، الزاماً با یکدیگر انطباق ندارند.»1. به عنوان مثال محققی مانند رایس دیویدز2 که از بوداشناسان بنام نیمه قرن بیستم است، آیین بودا را مطلقاً فاقد اصول و آموزه­هایی مانند" نه – خود"، و رهبانیت3 می­داند. به نظر او بشارت اصیل و اولیه آیین بودا، همانا ستایش و تجلیلی از مقام انسان است. اچ. جی جنینگز4 یکی دیگر از بوداشناسان سرشناس اعتقاد راسخ داردکه از آثار و نوشته­های بودایی
به هیچ وجه نمی­توان کلامی دال بر تناسخ5 پیدا کرد. و دکتر پی. دالکه6 معتقد است تعالیم و آموزه­های بودا، کاملاً خردمندانه و معقولند و با افسانه ها و اسطوره­ها، فرسنگ­ها فاصله دارند.

متون مقدس بودایی و تقسیم بندی آنها: اساس کار ما در سراسر این نوشتار، مبتنی است بر متون مقدس بودایی، چرا که خواه ناخواه هر یک از آنها در حدّ خود سندی است که به آ یین بودا و تاریخ این آیین مربوط می­شود. بررسی کلی متون مقدس بودایی، نخستین گامی است که در راه شناخت آیین بودا برمی­داریم. پس از آن باید اختلافات موجود در متون مقدس بودایی را، هر چند به اختصار، مورد بررسی دقیق و موشکافانه قرار دهیم که خود شامل دو مرحله می­شود:
1- تعیین یا حداقل تخمین زمان نگارش آنها و  2- تحلیل مجموعه­های که حاوی این قبیل متون هستند.
از قدیم الایام، متون مقدس بودایی به دو بخش عمده دارما7 و وینایا8 تقسیم شده­اند. وینایا مجموعه تعالیم و دستوراتی است که با نظم و انضباط رهبانی سرو کار دارد،  حال آنکه دارما مستقیماً به اصول اعتقادی آیین بودا مربوط می­شود. در تاریخ تحول و تطور آیین بودا به مرحله­ای می­رسیم که حکمای بودایی، همین مجموعه متون مقدس را به سه بخش تقسیم کرده­اند: وینایا، دارما یا سوترا، و آبی دارما9 . لازم به توضیح است که آبی دارما به عنوان یکی از بخش­های سه گانه متون مقدس بودایی، ویژگی­هایی دارد که آن را از دو بخش دیگر متمایز می­کند، چنان که از یک سو از قدمت وینایا و دارما بی­بهره است و به  لحاظ زمانی مؤخّر بر آن دو ، تدوین شده و از سوی دیگر محتوای آن با اصول و آموزه­های پیشرفته­تری ارتباط پیدا می­کند. مراد از اصول و آموزه­های پیشرفته­تر این است که آبی دارما حاوی مجموعه­ای از متون مقدس بودایی است که اولاً متناسب با زمانه خود نوشته شده و ثانیاً در طریقت بودایی که رهروان در پیش می­گیرند، به نکاتی بدیع و رمز و رازهای شگفتین اشاره می­کند که به مراحل عالی سیرو سلوک رهروان بودایی مربوط می­شود.

اصطلاح شناسی متون مقدس بودایی: هر یک از مجموعه­های متون مقدس بودایی که به دو یا سه بخش کلی تقسیم شده، در درون  خود حاوی دو شیوه روایی است که عبارتند از سوترا10 و شاسترا11 و سوترا به متونی اطلاق می­شود که رهروان و اساتید بودایی معقتدند کلام خود بودا است که پیروان اولیه حاضر در حلقه او، از دهان بودا شنیده وعیناً بر کاغذ آورده­اند. سوترا همواره با چنین عباراتی آغاز می­شود: «در زمانی چنین شنیده­ام، یا آن سرور اقامت دارد در ... ». در اینجا منظور از من، آناندا12 شاگرد بودا است که بنابر احتمال قریب به یقین در حلقه اولیه حضور داشته و بلافاصله پس از مرگ بودا، تمامی سخنان او را به شیوه­ای خاص و با شوقی زاید الوصف نقل کرده است. البته واقعیت آن است که بسیاری از سوتراها، سالها و حتی قرنها پس از مرگ بودا جمع­آوری، و نوشته شده­اند؛ از این رو، بسیاری از سوتراهایی که تا به حال به دست ما رسیده، فاقد نام نویسنده و زمان نگارش اند.
سوتراهای متأخر که نویسنگان گمنام، به نام نقل سخنان بودا، نوشته بودند، به هیچ وجه موردقبول کاهنان بودایی قرار نگرفتند، و اختلاف نظری که درباره صحت و سقم این قبیل سوتراها میان کاهنان بودایی در گرفته بود موجبات چند دستگی در آیین بودا را فراهم کرد؛ حال اگر آیین بودا را از منظری دینی به نظاره بنشینیم، می­توانیم به جای چنددستگی از اصطلاح مذهب یا مذاهب بودایی استفاده کنیم، و اگر آیین بودا را نوعی نظام فلسفی قلمداد کینم می­توانیم از اصطلاح دستگاه، نظام و یا نظام اندیشه­ای استفاده کنیم. یک مذهب یا نظام اندیشه­ای به هینایانا13 معروف شد که به معنای چرخ یا ارابه کوچک است؛ بوداییانی که به این مذهب از آیین، گرایش پیدا کردند، سوتراهای متأخر در متون مقدس بودایی را بی­اعتبار می­دانستند و آنان معقد بودند این قبیل سوتراها که در متون مقدس بودایی گنجانده شده، چیزی بیش از شعر و یا حداکثر مجموعه­ای از داستانهای خیال انگیز نیستند. در مقابل مذهب هینایانا، مذهب ماهایانا14 قرار داشت که به معنای چرخ یا ارابه بزرگ است. درباره ماهایانا و بوداییانی که به این مذهب از آیین بودا پیوستند، باید گفت این مذهب بودایی به مراتب از مذهب هینایانا اندیشمندانه­تر است، و پیروان آن از وسعت نظر قابل ستایشی برخوردارند؛ به اعتقاد آنان مجموعه سوتراهای موجود در متون مقدس بودایی اعم از سوتراهای متقدّم و سوتراهای متأخّر، درهر صورت نشأت گرفته از سخنان بودا هستند. محققان و بوداشناسان برای تأخیر در نگارش و نشر سوتراهای متأخّر دلایل بسیاری آورده­اند که از جمله مهمترین و به نوعی قابل قبولترین آنها از این قرار است: متونی که به حکمت کامل و طرق نیل به آن پرداخته­اند، مانند گفتارهایی در باب کمال15، هر چند از جانب شخص بودا القا شده، لیکن فهم و درک این قبیل متون، مشکل­تر از آن بوده که معاصران بودا گوتاما بهره­ای از آنها برده باشند.
بوداییان شاخه ماهایانا در تأیید صحّت سوتراهای متأخر و نیز دلایل تأخیر آنها، افسانه­ای را روایت می­کنند که نقل آن در اینجا خالی از لطف نیست:
سوتراهای دیر از راه رسیده، روزگاری در کام شیاطین و اژدهایانِ موسوم به ناگاس، درجهان زیرین انباشته شده بودند؛ تا آن که زمان مناسب فرا رسیده، و استاد ناگارجونا16 به جهان زیرین رفت و آنها را به جهان آدمیان آورد.
غرض از نقل این داستان به هیچ وجه این نبوده که کسی آن را باور کند، بلکه هدف از نقل آن توجیه سوتراهای متأخر و نیز اثبات صحت آنها است. از سوی دیگر این داستان در نهایت ظرافت و زیرکی، حکایت از فقدان تعصب و انعطاف پذیر بودن آیین بودا دارد. این افسانه تلویحاً گواه آن است که در آیین بودا هم به افراد خیال­پرور و افسانه دوست جواب داده می­شود، و هم برای افراد و اذهان منطقی و اهل فسلفه، پاسخ­های بسیاری در نظر گرفته شده است. البته لازم به توضیح است که سوتراهای متأخر به لحاظ فلسفی نیز قابل توجیهند، لیکن توجیه فلسفی این قسم سوتراها در گرو تحلیل سه جسم[3]، بودا است که از جمله اصول اعتقادی و آموزه­های کلیدی موجود درآیین بودا17 محسوب می­شود. در اینجا به بیان نکته ظریفی بسنده می­کنم که کاهن­ها و رهروان راست دین18 آیین بودا معتقدند سوتراهای کهن حاصل سخنان شخص بودا است که هیأت یا حضور جسمانی[4]، او آنها را القا کرده است. و حال آنکه سوتراهای متأخر حاصل سرور و سعادت جسمانی،[5] او هستند.
یکی دیگر از شیوه­های روایی که در متون مقدس بودایی بکار رفته، شیوه­ای است مرسوم به شاسترا. در متون مقدس بودایی شاستراها به رساله هایی کوتاه و موجزی اطلاق می­شود که معمولاً فاقد نام نویسنده­اند. نویسندگان شاستراها در نگارش آثار خود دقت و وسواس بسیاری به خرج داده­اند، چنان که به جرأت می­توان شاستراها را قاعده مندترین و منظم­تر از سوتراها دانست؛ اما در عین حال جالب است که نویسندگان شاستراها برای استحکام بخشیدن و قابل قبول کردن آثار خود، از مرجعیت سوتراها استفاده کرده­اند و گواه این مدعا آن است که در جای جای آثارخود، اصطلاحات، عبارات و لغات کلیدی و فنّی سوتراها را به کار برده­اند. بسیاری از شاستراها تا به امروز حفظ شده­اند، بخصوص شاستراهایی که اساتید بزرگ بودایی مانند ناگارجونا و واسوباندو نوشته­اند. حال اگر از ما بپرسند از کجا نام این دو استاد بودایی را می­دانیم، در حالی که در چند سطر پیش از این، نویسندگان شاستراها را گمنام نامیدیم؟ باید بگوییم که این دو استاد بودایی از مروّ جان طراز اول و شناخته شده آیین بودا بوده­اند و به احتمال قریبب به یقین درحلقه اولیه شاگردانی که گرد بودا جمع شدند، حضور داشته­اند. ناگارجونا و واسوباندو احتمالاً نخستین بوداییانی هستند که دست به قلم بردند تا تعالیم بودا را بر کاغذ آورند چرا که می­دانستند کلیه مسائل شفاهی تا چه اندازه آسیب پذیرند. این دو شاگرد بودا با نوشتن تعالیم استاد، سهم بسزایی در بسط و گسترش آیین بودا دارند.
شواهد و قرائن تاریخی گواه بر آنند که بوداییان بسیاری دست به قلم برده­اند، و طی سال­ها و قرن­های متمادی آثار فراوانی در توضیح و تبیین آیین بودا نوشته­اند، اما با کمال تأسف باید بگوئیم از میان همه این آثار تنها قطعات پراکنده­ای بر جا مانده که محققان و بوداشناسان را وادار می­کند در کار خود به همین نوشته­های پراکنده دل خوش کنند و همین نوشته­های معدود را مبنای تحقیقات و بررسی­های خود قرار دهند.
اصول و مبانی آیین بودا در مدارس بودایی و در میان استادان و شاگردان، قریب به چهارصد سال به صورت شفاهی به حیات خود ادامه داد و سینه به سینه به نسل­های تازه از راه رسیده انتقال داده شد. البته نقل شنیداری و سینه به سینه تعالیم و  آموزه­های آیین بودا در بقای آیین و حفظ و حراست از آن نقش بسیار مهمی داشته است، لیکن از سوی دیگر موجب شده که حتی استادان بودایی از آثار، نوشته­ها، و در مجموع مکتوبات اصلی و اصیل این آیین غافل شوند، و این غفلت و بی توجهی چنان شدید و عمیق بوده که باعث شده بسیاری از آین آثار از بین بروند.
درباره متون مقدس بودایی نکته ناگفته دیگری وجود دارد. و آن، زمان نگارش یا به عبارتی دقیق تر تخمین زمان نگارش آنها است؛ به نظر بسیاری از محققان بوداشناس اقدام به چنین تلاشی دشوار و در مواردی حتی محال است؛ چرا که آیین بودا، در اصل، سنتی دینی- فلسفی است که در آن اولاً اسم افراد اهمیت خاصی ندارد، و ثانیاً در این سنّت اصولاً بر ثبت و ضبط تاریخ – به معنای روز و ماه و سال، و زمان به عام­ترین معنای ممکن، اعتنا نشده است.
باید اعتراف کرد، سعی در کاربرد و استعمال ایده­های رایج و مفاهیم متداول نقد تاریخی19، درمورد بودیسم، راه به جایی نمی­برد، و به قول معروف آب در هاون کوفتن است و تلاش بیهوده به خرج دادن. بعضی از محققان20 سرشناس که روش تاریخی را مبنای کارشان قرار داده­اند، به صراحت اعلام می­کنند: «اسناد و مدارکی که نه نویسندۀ معمولی دارند و نه تاریخ معین و ثبت شده­ای وهیچ ذکری هم از منابع و مآخذ مورد استفاده در آنها به چشم نمی­خورد، عملاً به هیچ دردی نمی­خورند و کاملاً فاقد ارزش­اند». «متأسفانه بایدگفت که نظر این متخصصان، حقیقت محض است چرا که اغلب اسناد و مدارکی که در دسترس ما هستند و ما بر پایه آنها تاریخ بودیسم را به رشته تحریردرمی آوریم، عیناً همان خصوصیاتی را دارند که ذکرشان رفت. درحالی که هندوها در آثارشان زمان بندی تاریخی را کاملاً مدنظر داشته­اند و تقدّم و تأخر نوشته­های خود را، حتی المقدور معین و مشخص کرده­اند. از نظر بودایی­ها تحولات تاریخی در برابر حقیقت ثابت و لایتغیر، هیچ گونه اهمیتی ندارد و اصولاً پدیده تعیین کننده­ای نیست.
ناگفته نماندکه بوداییان هندی نیز با این نظر کاملاً موافقند. ­بی اعتنایی بوداییان به تاریخ و تحولات تاریخی به حدّی است که حتی درباره برهه زمانی فوق العاده مهمی مانند تاریخ تولد بودا نوشته­ای وجود ندارد و یا طول زندگی و سن و سال این مرد بزرگ در هیچ کجا قید نشده و همین موضوع محققان را بر آن می دارد که اساس کار خود را بر حدس و گمان قرار دهند.
محققان امروزی، عموماً تاریخ مرگ بودا را 483 پیش از میلاد می­دانند. در سرزمین هند، بوداییان در این خصوص هیچ  اتفاق نظری ندارند و هر یک تاریخ مورد نظر خود را معتبر می­دانند: 852 پیش از میلاد، 652 پیش از میلاد، 552 پیش از میلاد، 353 پیش از میلاد، 252 پیش از میلاد و ..واضح است که این همه بی­نظمی­های و بی­دقتی­های تاریخی موجب می­شود که تمامی مساعی ما در تدوین تاریخ بودیسم و نیز تخمین توالی زمان وقایع در این تاریخ، فاقد سندیت تلقی شود و این توهم به وجود بیاید که جای اعتبار عینی تاریخی را حدس و گمانهایی پر کرده­اند که از ذوق و سلیقه بوداییان اهل قلم مایه می ­گیرند. با همه این اوصاف باید تصدیق کنیم که نگرش یک بودایی به زمان هر چند موجب تشتت ذهنی و آزردگی خاطر مورخان می­شود، لیکن آن قدرها هم که به نظر می­رسد گمراه کننده نیست. خود دارما پدیده زمانمندی نیست و در اصل فاقد تاریخ است. در دارما ما با یک سلسله تغییر و تحولات مواجه می­ شویم که فقط شرایط بیرونی را شامل می­شوند، شرایطی که فرصت و مجال عمل دارما را فراهم می­کنند. و باید بدانیم اغلب موضوعاتی که از منظر معنوی و دینی فوق العاده مهم محسوب می­شوند. در نزد یک مورخ، یا حتی یک کتاب تاریخی هیچ محلّی از اعراب ندارند. بیشتر تجربه­های حکما و افراد مقدس (رهبانان و رهروان) از قدیم الایام در خلوت و تنهایی حاصل شده و این همان نقطه­ای است که هیچ مورّخی راه نفوذ به آن را ندارد، چرا که اساساً زمانمند نیست و طبیعتاً هیچ تاریخی را نیز بر نمی­تابد.
در آیین بودا ظاهراً رسم بر این بوده که پیروان یا برخود نامی می­نهادند و یا برای معرفی خود از معدودی اسامی مستعار استفاده می­کردند؛ زیرا حتی در بهترین موقعیت­های زمانی و مکانی که گهگاه برای پیروان فراهم می­شد، یک راهب بودایی به هیچ وجه اجازه نداشت برای خود نامی انتخاب کند و آن را در نوشته خود ثبت کند و برای یک بودایی تمام عیار و راهب مسلک، مهم نبود که چه کسی فلان موضوع را بیان کرده؛ بلکه صحّت، مفید فایده بودن و وابستگی موضوع به سنّت و آیین بودا، اهمیت داشت. در بیان اندیشمندان و نویسندگان بودایی، اصالت21 و بدعت22 ویژگیهایی تحسین برانگیزی و دلگرم کننده­ای محسوب نمی­شدند، و به نوعی گمنامی را نشانه راستین ایمان و تقدس می­دانستند. البته ناگفته نماند که این طرز برخورد و شیوه نگرش بودایی، لوازم و تبعات خاص خود را نیز به همراه داشته است. تصور کنید عده کثیری از بوداییان مؤمن که هر یک برای رهایی خود چاره­ای می­جوید، با صرف وقت فراوان، تمام همّت خود را صرف ساختن نظامی می­کردند که سلامت روحی و معنوی ایشان را تضمین کند؛ حاصل این کوشش دسته جمعی چه می­توانست باشد؟ چنین به نظر می رسد که نظام مورد نظر حتی اگر دهها قرن هم دوام می­آورد، چیزی بیش از نظامی مصنوعی و تحمیلی نمی­توانست باشد.

اغلب آثار و نوشته­های بودایی با نام­های افراد سرشناسی مانند آشواگوشا23، ناگارجونا و واسوباندو در آمیخته است؛ و گسترش بودیسم در سرزمینهای مختلف و طی قرون متمادی همواره حامل و حافظ این نام­ها بوده است؛ و این در حالی است که نقد تاریخی جدید با مشکلات و موانع بزرگی دست و پنجه نرم می­کند، من جمله تشخیص افراد مختلفی که نام واحدی برای خود برگزیده­اند.
با این وجود، تاریخ تقریبی نگارش بعضی از آثار و نوشته­های بودایی را می­توان تخمین زد. مثلاً سوتانی پاتا24 که از جمله رساله های کهن بودایی است به احتمال قوی حامل کهن­ترین متونی است که ما امروزه در اختیار داریم. محققان این رساله را به دو دلیل عمده، حاوی کهن ترین متون مقدس بودایی می دانند: 1- به زبانی باستانی و فوق العاده قدیمی نوشته شده است؛ 2- رساله کنون تراوادنیس25 که خود از جمله متون کهن بودایی است، حاوی تفسیر قسمتی از رساله سوتانی­پاتا است.
واقعیت آن است که ما از دو طریق می­توانیم درباره تاریخ تقریبی نگارش رسالات بودایی قضاوت کنیم: یکی زبانشناسی و دست آوردهای این دانش پربار و گره­گشای امروزی؛ و دیگر رجوع و تکیه بر بنیادیهای اعتقادی. اما باید دانست که تکیه بر بنیادهای اعتقادی آنقدرها هم راهگشا و مطمئن نیست و مخاطرات خاص خود را دارد؛ چنان که به یک بودایی اجازه می­دهد برداشت شخصی و دلخواه خود را از بودیسم داشته باشد، و متعاقب آن هر نکته و اندیشه­ای را با مراجعه به برداشت خود بسنجد.
درباره زمان بندی آثار بودایی باید گفت ترجمه­های چینی از متون مقدس بودایی، فوق العاده مفید فایده بوده است؛ چرا که مترجمان چینی با وسواس و دقت بسیار، تاریخ رساله های اصلی و ترجمه شده را ثبت و ضبط کرده­اند، و به این ترتیب این امکان را برای محققان فراهم کرده­اند که بفهمند فلان رساله اولاً در هند نوشته شده، یا در سرزمینی دیگر، و ثانیاً به زمان یا تاریخ تقریبی نگارش آن پی ببرند. یکی از دست­آوردهای جانبی این قبیل تحقیقات تاریخی این بود که متوجه شدیم گردآوری و نگارش بعضی از مهم ترین رساله های بودایی، نه در یک زمان، بلکه طی سالها و حتی قرون متمادی صورت گرفته است.
مثلاً رساله هایی مانند ماهاواستو26 و لالیتاویستارا27 حاوی مباحث و موضوعاتی بوده­اند که ازسال 200 تا 600 پیش از میلاد، همواره و به صورت جدی مورد توجه بوداییان بوده­اند. نمونه­هایی که امروزه در دست داریم ، یکی رساله" راز خیر و روشنایی در سایه سار درخت سدر"28 است و دیگری" کمال خرد"29 که به شکلی منظوم در 8000 بیت سروده شده است . نکته قابل توجه این است که فصول آخر این کتابها، قرنها پس از نگارش فصول اول، نوشته شده است.

یادداشتها و مآخذ:
1. Nagas
براساس اسطوره شناسی هندو، جهان به طبقات مختلف و هر طبقه خود به مراتب متفاوت تقسیم  می­شود که از دانی تا عالی را در برمی­گیرد. در این طبقه­بندی یا سلسله مراتب طبقاتی که عیناً آینه روحیه هندوها و یا باورها و اعتقادات و شیوه زندگی عملی آنان است، پست ترین و پایین مرتبه­ترین طبقه، طبقه جهان زیرین (Nether World ) یا به تعبیر بعضی از محققان جهان اموات است؛ پایین­ترین طبقه این جهان، کنام مارهای زهرآگین، عظیم الجثه و بسیار خطرناک است که به شکل­های مختلف در­می­آیند؛مانند اژدهایان چندسر، هیولاهای خوفناک و موجودات عجیب الخلقه با تواناییهای شیطانی مافوق تصور؛ تصورات اسطوره شناختی هندو، بر این اعتقاد استوار است که کار اصلی این موجودات ساکن در این طبقه را جلوگیری از هر نوع ورود و خروج می­داند. و این موضوع بار دیگر خواننده را به یاد نظام کاستی، سلسله مراتبی و ثابت و لایتغیر بودن این شیوه زندگی می­اندازد. سخن آخر اینکه تمام این تصورات از جهان زیرین، و پست­ترین طبقات آن، و موجودات خطرناک و بی­رحمی که در آنجا زندگی می­کنند، در ذهن و ضمیر هندوها، در قالب واژه یا به بیانی درست­تر اصطلاح ناگاس تجلی پیدا می­کند.به اعتقاد اسطوره شناسان هندو ونزد لغت شناسان زبان سانسکریت، ناگاس، واژه­ای است به معنای مار عظیم الجثه، بدون فلس، بالدار و کاملاً افسانه­ای؛ این واژه امروزه دیگر کاربردی ندارد و تنها در قسمت­های مرطوب و بارانی هندوستان و بخصوص شالیزارها، کشاورزان و نوعی شاه مار کبرا که بسیار خطرناک است و در این مناطق به وفور یافت می­شود، ناگا (naga )، و یا ناگه (nageh ) می­گویند.
3 و 4 و 5. سه جسم بودا (Three bodies of the Buddha
) یا به تعبیر دیگر (Trinity of Buddha ) و سرانجام بر مبنای اصطلاح شناسی پالی که در نزد بوداشناسان همواره رواج داشته و به کار رفته است. فرضیه سه جسم بودا یا (Trikaya ).
پس از مرگ بوداگوتاما، اولین و شاید طبیعی­ترین اتفاقی که افتاد از هم پاشیدن حلقه اولیه شاگردان بود؛ و اتفاق بعد ازآن که آنقدرها هم بعید و دور از انتظار نبود، اختلاف حکمای بودایی بر سر تصورات و برداشتهایی بود که مستقیماً به آموزه­ها و تعالیم شخص بوداگوتاما مربوط می­شد. این اختلافات تقریباً بلافاصله پس از درگذشت بودا گوتاما بروز کرد، اما چند دهه طول کشید تا آنکه هر یک از حکمای بودایی برای اثبات تصورات و برداشتهای خود منطقی پیدا کند که حاصل آن به وجود آمدن انشعاب در آیین بودا بود. فرضیه سه جسم بودا در واقع از جمله مهمترین دستاوردهای اندیشمندان و خواص بودایی بود که به شاخه یا شعبه ماهایانا تعلق داشتند. آنان این فرضیه را، به عنوان مهمترین و تعیین کننده­ترین عناصر جهان شناسی و عرفان بودایی می­دانستند.
اکنون فرضیه سه جسم را به اختصار بررسیمی کنیم.
1- نخستین جسم از اجسام سه گانه بودا، جسمی است موسوم به داماکایا (Darma kaya
) دارماکایا را جسم حقیقی بودا می­دانند و بر این باورند که این جسم گویای حقیقت ذاتی و سرشت راستین بودا و در عین حال تمامی موجودات جهان است- اعم از جماد و نبات وحیوان- حکمای بودایی در توضیح و تفسیر این جسم به تعاریف و تعابیر کاملاً متافیزیکی متوسل می­شوند، چنان که می­گویند: «حالت بودن هر آن چیز که در جهان است»، همانا جسم، یا جسمانیت حقیقتی است که تجلی گاه سرشت، ذات و طینت ناب هر موجودی است؛ نکته ظریف دیگر در توضیح این جسم آن است که جسم حقیقی، برای شکوفا کردن و به ثمر رساندن ذات خود، به ناگزیر از مرزهای معهود و مألوف ظواهر در می­گذرد، در عین آن که همزمان هیأت جسمانی خود را حفظ می­کند.
2- جسم دیگر بودا در اصطلاح شناسی پالی سامبوگا کایا (sambnhoga kaya
) نامیده می­شود که آن را جسم سرور، شادی و روشنایی می­دانند، از همین رو بوداشناسان اروپایی آن را به (Enjoyment – boby ) ترجمه کرده­اند. این جسم، جسمی است آسمانی و مافوق زمینی، و معتقدند آن را تنها می­توان به قدیس ها و عرفای بزرگ نسبت داد. حکمای بودایی این جسم را اعجاز آمیز، باشکوه و تصور ناپذیر می­دانند که با همه این اوصاف مرئی و قابل رؤیت است. جسم شادی عین بصیرت باطن وخلوص کامل است که نه تنها برگزیدگان شایستگی بهره­مندی از آن را دارند، بلکه تنها برگزیدگان هستند که به مدد آن می­توانند، خطر کنند، از دریای مواج و خروشان حیات و ممات (samsara ) عبور کنند و به ساحل آرامش (Nirvana ) بپیوندند.
3- جسم سوم بودا، نیرماناکایا (Nirmana kaya
) است که در زبان انگلیسی معادل اصطلاح شناختی آن را (apparitionag – body ) ترجمه کرده­اند. این جسم، جسم تخیلی بودا است که با نیروی مافوق طبیعی و به مدد افسون ظاهر می­شود؛ مراد از آن جسمانیتی است که بودا، هنگام نزول به جهان خاکی و ظهور درآن، به خود می­گیرد. جسم تخیلی بودا، به راستی خیالی بیش نسیت، چرا که فاقد گوشت و پوست و استخوان است و در ضمن اثری نیز از خود بر جا نمی­گذارد. حکمای بودایی معتقدند که همه بوداها از این جسم لطیف بهره­مند هستند؛ شاید بهتر باشد در فارسی این جسم را جسم لطیف و اثیری بنامیم.
خوانندگان علاقه مند و اهل تحقیق می­توانند برای کسب اطلاعات بیشتر درباره فرضیه سه جسم بودا به این کتاب مراجعه کنند:
D. T.Suzuki, outlines of Mahauana Buddhism, Introduction by Alan Waltts, schocken Book. NewYork. 1963, ch. X, PP . 242- 277
6. lutus of the Good Law ، لوتوس در زبان سانسکریت هم به معنای نیلوفر آبی است و هم به معنای درخت سدر، لازم به یادآوری است که هندوها درباره این درخت باورهای عجیب و غریبی داشتند که از جمله مهمترین آنها، شفابخش بودن این درخت بود. حال نظر به اینکه این رساله به ماجرای روشن­شدگی بودا می­پردازد، و براساس بسیاری از روایت­ها، بودا در سایه چنین درختی به روشنایی رسید و روشنایی با خیر و کشف قواعد و راز و رمزهای آن تفاوتی ندارد، به همین خاطر عنوان فارسی رساله، به این صورت ضبط شد.
البته ناگفته نماند که نیلوفر آبی یکی از برجسته­ترین نمادهای آیین بودا است که کنایه از در لجن زیستن و سر به جانب آسمان داشتن است.

منبع: امیر حسین رنجبر، بودا در جستجوی ریشه های آسمان،تهران، انتشارات فیروزه، 1381 . ش ،  صص43 تا 69 .

1. مراد آن است که برداشت ها و تصورات یک بودایی مؤمن از آیین بودا می­تواند فرسنگ­ها از آیین، تعالیم و آموزه­های اصلی و اصیل بودایی دور باشد.

2. Rhyss- Davids.
3. monasticism.
4. H. J. Jinnings.
5. reincarnation.
6. Dr.p.Dahlke.
7. Dharma.
8. Vinaya.
9. Abhidharma.
10. suttra.
11. shastra.
12. Ananda
13. Hinayana (Lesser Vehicle)
14. Mahayana (Great Vihicle)
15. prajnaparamita sutras ..
16. Nagarjuna

17 مراد آئین متأخر بودا است که پس از مرگ او شکل گرفت و موجبات چنددستگی میان حکمای بودایی را فراهم کرد.

18. Orthodox
19. historical criticism

20. از جمله این محققان می توان به سینوبو (seignobos ) و لونگ لوا (Linglois ) اشاره کرد.

21. Originality
22. innovation
23. Ashvaghosha.

24. Sutta Nipata لغت سانسکریت و به معنای گفتارهای پراکنده، یا گفتارهای مقدس پراکنده
25 . canon of thravadnis : مجموعه قوانین و قواعد رایج و لازم الاجرا در شاخه یا فرقه تراوادنیس که خود از فرق وابسته به هینایانا است.

26. Mahavastu.
27. Lalitavistara.
28. lotus fo the Good Law
29. perfection of wisdom.

©2007 tgh.ir